اگر کسی یک کار خیری می کند کسی کمکش کند و آنهم که کمک می کند شریک است. خدمت مستقیم یا غیر مستقیم، مادّی یا معنوی حالا انواع خدمات را می گویم با آبرو کمک کند یا با بیان یا با قلم یا با ماشین، وام، و هر چیزی که ابزار کمک را هم بعداً می گوئیم: شیوههایش را هم بعداً می گوید. اصل کمک یک چیز مهمی است.
ماجرای کمک رسانی موسی و خضر
حضرت موسی و خضر علیهما السلام وارد یک روستایی شدند، گرسنه بودند از مردم روستا نان خواستند، «التطعما اهلها» از اهل روستا طلب طعام کردند گفتند یک غذایی بدهید ما بخوریم «فابوا ان یصیفوهما» این مردم روستا یک خورده نان به این دو پیامبر ندادند داشتند می رفتند دیدند یک دیواری کج می شود خضر گفت بیا این دیوار را صافش کنیم، بنایی کنیم، خراب کنیم از نو بسازیم، موسی گفت دلت خوش است دلمان از این روستا خوش است، گرسنه بودیم یک تکه نان می خواستیم به ما ندادند. حالا بیائیم عملگی و کارگری مفت بکنیم من که نیستم موسی رفت کنار ایستاد. گفت لااقل به مردم بگوئیم که دیوار کشیدهایم که پول بدهید.
«لوشئت لا تخذت علیه اجراً» یک اجر و مزدی می گرفتی، روستایی که این قدر بی عاطفه هستند که نان به پیامبر ندادند حالا پیامبر عملگی مفت بکند ما که نیستیم، خودِ خضر شروع کرد دیوار را، بعد وقتی می خواستند از هم جدا شوند گفت می دانی چرا دیوار را ساختم، زیرا این دیوار یک مقداری پول بود مال یک مرد صالحی بود که برای بچههایش گذاشته بود با نامه، این دیوار که خراب می شد این خاکها پَس می رفت و لو می رفت و مردم بر می داشتند چون پدر آدم خوبی بود، خداوند می خواهد خوبی پدر به نسلش برسد و این خودش یک نکتهای است که اگر پدر و مادر خوب باشند بچههایش خیر می بینند ولو از طریق عملگی پیامبرها. این کمک به مردم، به قدری ارزش دارد که حالا گفت ما آنی دیوار را می سازیم که بعد بچههایش وقتی از یتیمی آمدند بیرون بزرگ و کبیر شدند خودشان از نشانیهای پدر می روند زیر دیوار را سوراخ می کنند و پول را بر می دارند این خودش یک نمونه از کمکی است که حتی طرف خودش نیست اجازه بدید من عناوینش را،بنویسم بعد ببینیم چه درسهائی میتونیم بگیریم؟.
موضوع بحث: خدمت به مردم، حالا
موسی و خضر مجّانی دیوار خرابهای را می سازند، قصهاش را برایتان گفتم از این چه استفاده می شود؛
1.خدمت حتی بدون دعوت
کسی از اینها دعوت نکرد که بیائید بنّایی کنید یعنی گاهی وقتها می گوئیم این کار را بکن می گوید کسی که به ما نگفته. بابا نگفته باشد، بخشنامه و دعوت هم نمی خواهد. خدمت بدون دعوت.
2.خدمت بدون مزد
خدمت کنیم گرچه کسی نفهمد
3.خدمت حتی در غیاب: کسی آنجا نبود آخر ما اگر ببینیم کسی نگاه به ما می کند یک کاری می کنیم اگر بفهمیم اگر کاری بکنیم کسی نمی فهمد. مثلاً اگر بفهمیم برویم عیادت مریض، مریض می بیند و می فهمد. مثلاً یک گلی، کمپوتی و جعبه گزی می بریم. ولی اگر بدانیم که مریض بی هوش و در حالت کُماست و اصلاً ما گل ببریم و نبریم کسی نمی فهمد.
ای بابا پولمان حرام می شود، نمی فهمد که. خدمت حتی در غیاب، کمالات در قرآن به فهمیدن مردم نیست. کمال، کمال است گرچه کسی نفهمد، و عیب، عیب است گرچه کس نفهمد. سورهای در قرآن است به نام «عَبَس»، بسم الله الرحمن الرحیم: عَبَس و تولی، قصهای دارد و آن اینکه در مجلسی جمعی نشسته بودند یک نابینایی وارد شد، نابینا خوب کسی را نمی بیند، وارد شد یکی از اعضاء جلسه به این نابینا عبوس کرد. «عبس» عبوس کرد این دیگر کیست که آمده خوب سئوال من این است که برای نابینا بخندی یا عبوس کنی او که چشم ندارد. نه عبوس را می فهمد و نه خندهه را اما خداوند یک سوره فرستاد 10 آیه به رگبار بست آن آقایی که عبوس کرده که تو حق عبوسی نداشتی ولو اینکه او نفهمد. گاهی وقت می گوئیم فهمید بد شد، نفهمید خوب شد، ما عیب را به فهم مردم بند می کنیم،
قرآن می فرماید: عیب، عیب است گرچه مردم نفهمند. «عبس» عبوس کرد «و تولّی» اعراض کرد «ان جائه الاعمی» اعمی چون نابینا بود آمد، عبوس کردی، روتُرش کرد. «و ما یدریک» تو چه حقی داشتی «لعله یزکی» شاید این نابینا اهل تزکیه باشد و اون چشم دارها سنگدل باشند و حرف تو در آنها اثر نکند. «اما من التغن» آن کسی که غنی است و پول دارد «فانت له تصدی» تو متصدی پولدارها شوی، فقیر نابینا را تحقیر کردی؟ «ما علیک الاّ یزّکی» «و اما من جاءک یسعی» آن کسی که عصا زنان خودش را به مجلس شما رسانیده «و هو یخشی» و آن کسی که خوف و تقوای الهی دارد «فانت عنه تلّهی» «کلاّ انهاتذکره» در سوره «عبس» ده تا آیه به رگبار می بندد برای کسی که حق کسی که نابیناست و عیب را نمی فهمد. و این نکته مهمی است آخر ما در دنیای اخلاق نه ما مسلمانها دیگران می گویند اگر کارگر راضی باشد بهرهوری، تولید، سود دهی کم نمی شود و کیفیت بالا می رود اسلام می گوید ارزش، ارزش است چه طرف بفهمد و چه نفهمد خیلی خوب خدمت بدون دعوت، خدمت بدون مزد، خدمت در غیاب، خدمت حتی برای انبیاء؛
4.خدمت در برابر انتقاد: اینجا که حضرت خضر دیوار را ساخت مورد انتقاد موسی قرار گرفت گاهی وقتها یک دختری می رود یک کاری بکند مگر حمّالی به تو چه، بچههایش بزرگند بروند نان بگیرند، یک دانه هم برای پیرمرد بگیری خودش پسر دارد، پول دارد، یک بچههاش آمریکا،یکی کجا و یکی کجا، یعنی همین که دو تا بچه پولدار دارد اصلاً حسادت است بله بچه دارد، پول هم دارد ولی آلان پیرمرد و پیرزن توی خانه نشسته من هم موتورسوار و دوچرخه سوار می روم دکان نانوایی، می خواستم سه تا نان بگیرم چهار تا می گیرم. در خانهشان می دهم، گاهی وقتها انتقاد می کنند که این پولدار است چشمش کور شود باید این نکات خدمت باید اینطور باشد.
5.خدمت بدون انتظار نام وعنوان
افرادی را داریم که بدهکارند. یک بنده خدا می رفت به طلبکار آنها می گفت بیا این پول را بگیر بگو یکی آمد پول شما را داد و نمی گذاشت بفهمد که کی بوده آمده داده، این خدمات ارزش دارد. ما اگر خدمت می کنیم سعی کنیم اسممان نباشد. بله مانعی ندارد که اسم باشد که مردم دعایش کنند برای دعا باشد طوری نیست.اگر کسی کناری بخاری گرم شد و زیر کولر و پنکه خنک شد. چه دعا بکند یا نکند این اجرش را می برد اینطور نیست که اگر من دعا کنم اجر ببرد ولی اگر دعا نکنم اجر نبرد سعی کنیم اسممان را ننویسیم آدمهایی هستند تا اسمشان نباشد اصلاً کار نمی کنند، افرادی هستند سر اسم دعوا می کنند. آدمهایی هستند که اگر یک سطل زباله به شهرداری بدهند می نویسند. بعد هم توقع دارد که بر پدر و مادر کسی که ته سیگار بیاندازد لعنت، دو تا فحش می دهد، افرادی هستند خیلی تنگ نظر حاضر نیستند پایشان را از روی مار بردارند که اگر اسم خودشان نباشد، خوشا به حال کسی که دنبال رسم نباشد.
بهلول آمد برود دید یک جایی دارند مسجد می سازند. گفتند هارون الرشید مسجد می سازد رفت پهلوی هارون گفت این مسجد را برای چه کسی می سازی: برای خدا، بعد یک پولی داد به سنگ تراش گفت سر کلمه بنویس، بانی مسجد، بهلول، بانی مسجد بهلول، این سر کلمه را حکاکی کن یک پولی داد و سنگ تراش هم شروع کرد تَق، تَق تق و تق و تق، تق، شبانه آمد سنگ را برداشت با نردبان بر سر در مسجد نصب کرد به هارون الرشید اطلاع دادند، هارون بهلول را احضار کرد و گفت: تو چه حقّی داشتی، مسجد خانه خدا و خدا می داند که بانی کیست. یعنی با این طنز حالی کرد که کار تو برای خدا نیست. یک بار دیگر یک بنده خدایی وارد شد توی جلسه خلیفه رفت سَرِ جای خلیفه نشست مأمورین او را بلند کرده و به گوشش زدند جای خلیفه نشستهای حیا کن، سلسله مراتب دارد اینجا ایشان هم کناری نشست و زار، زار بلند، بلند گریه و همه جلسه را متوجّه خودش کرد، گفتند من یک دقیقه جای خلیفه نشستهام کتک خوردهام و خلیفه یک عمری است جای پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم) نشسته، من نمی دانم روز قیامت خدا با این چه خواهد کرد؟ یعنی گفت اصلاً خلافتت، خلافت غصبی است، گاهی وقت یک چیزهایی با طنز خیلی مؤثر است. البته طنز هم اخلاق دارد. خط قرمز دارد، فرمول دارد هر چیزی اخلاق دارد. با دشمن می خواهی او را بکشی اخلاق دارد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی سربازش را می خواهد بفرستد جبهه می گوید. ما الان طرفمان با شمشیر آمده رو به ما، ما می خواهیم از خود دفاع کنیم اما شمشیر زدن هم اخلاق دارد، اگر دیدی کسی فرار می کند به کمرش نزن،دارد فرار می کند او را رها کنید، اسیر اگر گرفتهای او را نکش، آب آشامیدنی را مسموم نکنید، به پیرمرد و پیرزن و بچهها کار نداشته باشید و بیمارها، درختان را قطع نکنیم. شمشیر با شمشیر اما چه کار به بچه و پیرمرد و آب و اسیر و نخلستان داری. هر چیزی اخلاق می خواهد، پزشکی، آخوندی، معلمی، مهندسی، کارگری اخلاق دارد. گاهی غوغا می کند. خوب.میماند انواع فضیلت خدمت به خلق که باید منتضر باشید
عبادت به جز خدمت خلق نیستبه تسبیح و سجاده و رلق نیست
(بوستان سعدی)
انسان آفریده شده تا خدا را عبادت کند (ذاریات، آیه 56). عبادت هم مانند سایر دستورات دینی، هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی. نمازی که به فرموده امیر بیان(ع) نزدیک کننده ترین وسیله به آستان الهی است («الصلاه قربان کل تقی» نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1152) به صورت دسته جمعی توصیه شده است.
بارزترین جنبه اجتماعی عبادت، خدمت به خلق است. پیامبران و اولیاء الهی، دلسوزترین و خدمتگزارترین مردم نسبت به جامعه بوده اند و برای هدایت و در آسایش بودن آنها، مشکلات طاقت فرسایی را به جان می خریده اند.
قرآن شریف درباره پیامبر اسلام می فرماید: او به خاطر سختی هایی که به مردم می رسید بسیار در رنج و ناراحتی بود (توبه، آیه 128).
در روایت های مختلف نیز بر اهتمام ورزیدن به امور مسلمین تأکید بسیاری شده تا جایی که «ایجاد و تقویت روحیه خدمت به دیگران» به عنوان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت دینی معرفی شده است.
اهداف این اصل عبارت است از:
1- تقویت روحیه خدمت و همکاری.
2- احساس و فداکاری و ایثار و از خودگذشتگی نسبت به همنوعان.
3- مجاهدت و مداومت در کسب توفیق خدمت به خلق و ادای شکر نعمت خالق و بهره مندی از نعمت دنیا و خیر آخرت.
4- تشویق مردم به همفکری و همکاری در ایفای رسالت انسانی و انجام تکلیف اجتماعی.
5- تهییج عزم و اراده ملی برای کمک رسانی و خدمت به خانواده های فقیر و کودکان یتیم و افراد بی سرپرست.
6- مشارکت در امر سازندگی جامعه اسلامی و تحقق اهداف برنامه های توسعه اجتماعی و رفاه عمومی.
وقتی از پیامبر بلند مرتبه اسلام درباره محبوب ترین بندگان نزد خداوند، سؤال شد فرمود: «محبوب ترین بندگان نزد خداوند، آن کسی است که سودش بیشتر به مردم برسد» (اصول کافی، ج 3، ص 239).
در مقابل «کسی که هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نیست»(همان، ص 238).
در یک جامعه اسلامی، همه افراد در واقع اعضای یک پیگرند و به تعبیری یک روح هستند در چند کالبد از این رو بایستی همگی در رفع نیازمندی های یکدیگر بکوشند که این از اجر و پاداش بزرگ برخوردار است تا آنجا که پیام آور رحمت، رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «کسی که برای برادر مؤمن خود نیازی برآورد مانند کسی است که روزگار درازی خدا را عبادت کرده باشد» (بحار، ج 74، ص 302).
مولای پرهیزکاران علی(ع) نمونه والای ایثار و گذشت و خدمتگزاری به مردم بود و بزرگواری ها و احسان ایشان به دیگران باعث شد تا سوره «هل اتی» در شأن او نازل شود. حیات علمی و عملی فرزندان این خاندان، از کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) تا حضرت مهدی(عج)، الگوی خدمت رسانی به بندگان خدا بوده و هست.
سالار شهیدان و فخر اولیاء الهی امام حسین(ع) در مسیر کربلا؛ به هنگام روبرو شدن با نیروهای عمر سعد، تشنگان آنها را سیراب می نماید:
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کندعزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین!
(استاد شهریار)
خدمت به خلق حکمت ها و اسرار زیادی دارد؛ از جمله:
1- دین اسلام، کامل و همه جانبه نگر است. در منظر دین انسان کامل کسی است که همه نیازهای فردی و اجتماعی را بشناسد و براساس آن عمل کند.
2- خدمت به دیگران، انسان را از تنگ نظری و خودمحوری خارج ساخته، به مرتبه سعه وجودی ارتقا می دهد.
3- مؤمنان برادر یکدیگرند، کسی که توان جسمی و مالی دارد، باید حقوق مردم نیازمند را بپردازد و اگر شخص این حقوق را مراعات نکند از دین خارج می شود به بیان دیگر روح ایمان از وجودش رخت برمی بندد.
4- خدمت به خلق عبادتی بی رقیب است. هر کس به مردم و خصوصا به مردم محروم بیشتر خدمت کند. به خالق خود نزدیک تر می شود.
5- «خدمت به دیگران» امتثال فرمان خداوند است. آنجا که می فرماید «به درستی، خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد و به بخشش به خویشاوندان و...» (ان الله یأمر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی ...، سوره نحل، آیه 90«.
6- تحقق مدینه فاضله و امت جهانی اسلام منوط به تحقق «تعاون و همکاری و روحیه خدمت رسانی به خلق» است.
7- خدمت به خلق ریشه در «همدلی و همدردی» دارد که از جان های پاک و لطیف نشأت می گیرد. به عبارت دیگر خدمت به مردم، روح انسان را لطیف می سازد و عدم توجه به این امر، آدمی را به شقاوت و سختی دل مبتلا می سازد».
اگر نفع کس در نهاد تو نیستچنین جوهر و سنگ خارا یکی است
(بوستان سعدی، ص 62)
و در نهایت:
8- «مردم خانواده خدایند، هر کس برای این خانواده سودمندتر باشد، ادعایش در دوستی خدا، صادق تر است» (دعائم الاسلام، ج 1، ص 320).
امام خمینى (ره) بارها مسئولین نظام را در راه خدمت و نیکى به مردم تشویق کردند واز این که خود خدمت گزار ملت باشد اظهار رضایت مىنمود. ایشان در دستورالعملى چنین به فرزند خویش نگاشتهاند: آنچه گفتم بدان معنا نیست که خود را از خدمت به جامعه کنارکشى و گوشهگیر و کلّ بر خلق اللّه باشى که این از صفات جاهلان متنسّک است یا درویشان دکان دار... از زیر بار مسئولیت انسانى، که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالى مکن. [1]
زندگیشان و حذف تحمیل هانیست. پس در این زمینه طورى رفتار کن که با تکیه برآن خوش بینى و اعتماد زیر دستانت فراهم شود. [2]
این عمل چندان با اهمیت است که پیامبر اکرم (ص) میزان محبوبیت نزد خدا را وابسته به آن دانسته و مىفرماید: بهترین مردم کسى است که براى دیگران سودمندتر باشد. [3]
در آموزههاى دینى خدمت به مردم وظیفه هر فرد مسلمان و جزء برنامههاى اصلى پیامبران و اساس اخلاق اسلامى است. اهمیت این مطلب به حدى است که پیامبر اکرم (ص) کسانى را که با بى توجهى و غفلت از پذیرش این مسئولیت شانه خالى مىکنند، مسلمان نمىداند:«من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛ [4] کسى که در هر صبحگاه به امور مسلمین همت نگمارد و در اندیشه کارهاى آنان نباشد از آنها نیست و کسى که بشنود مردى فریاد مىزند و کمک مىطلبد و به او کمک نکند مسلمان نیست».
احسان به مردم ویژگىاى است پسندیده که بارها قرآن کریم انسانها را به انجامش ترغیب نموده است. خداوند متعال نیکوکاران را دوست دارد و آنها را به پاداشى عظیم مژده داده است. دستگیرى از مردم و کمک در حل مشکلات مادى ومعنوى آنها و شادکردن قلوب مؤمنین جلوههایى از احسان است. نیکى به مردم خصلتى است ارزشمند که با ایمان به خدا موقعیتى را به وجود مىآورد که انسان با تکیه بر فضل پروردگار، با شور و علاقه، خوبى راترویج کند وباعشق و ایثار در برداشتن موانع از سر راه دیگران لذت آسوده زیستن را به کامشان گوارا کند. در پرتو احسان، عدالت اجتماعى و انصاف پدیدار مىگردد و فرمان قرآن کریم تحقق مىیابد: «انّ الله یامر بالعدل و الاحسان؛ [5] خدا فرمان مىدهد به عدل و احسان.
بنى آدم اعضاى یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
کسانى که استطاعت دارند ولى در دستگیرى از مستمندى قدمى بر نداشته و کوچکترین زحمتى را تقبل نمىکنند و حتى از اقداماتى که در این زمینه صورت مىگیرد ممانعت به عمل مىآورندافرادى فرومایه و بى احساسند که خداوند آنها را به عقوبت سخت مبتلا مىگرداند، زیرا خداوند همان گونه که خود با فضل و رحمت با مردم رفتار کرده از انسانها نیز خواسته تا با هم به نیکى برخورد کنند و فضل و بخشش را فراموش نکنند: «ولا تنسوا الفضل بینکم». [6]
«ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها». [7] اگر نیکى کنید به خود کردهاید و اگر بدى کنید به خود کردهاید.
در شرع مقدس از عمل نیک به معروف تعبیر شده و نیکوکاران اهل معروفاند، یعنى خوبى کرده و به خوبى فرمان مىدهند و این از بالاترین فضایل و کمالات انسانى است. امام باقر (ع) فرمود: «محبوبترین مردم پیش خدا کسى است که معروف را دوست بدارد و خودش هم به مردم نیکى کند». [8]
در روایات آمده است که در بهشت درى است که فقط نیکوکاران از آن وارد مىشوند، افرادى که در دنیا مازاد ثروت خویش را در جهت رفع مشکلات قشر آبرومند جامعه صرف مىکنند و با باران خیر و نیکى کویر عطشناک جانهاى نیازمند را سیراب مىسازند و با این عمل، خدا و پیامبرش را خرسند مىگردانند. نیکوکاران در دنیا عزیز و سربلندند و در آخرت نیز از خوبان هستند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «نیکوکاران در دنیا در آخرت نیز نیکوکار شناخته مىشوند، زیرا در عرصه محشر که کفّه حسنات و اعمال خیر آنها در میزان [9] سنجش سنگینى مىکند از ثوابها و حسنات خود مقدارى را به گناه کاران مىبخشند و باعث رهایى آنها مىشوند».
در احادیث و متون دینى به ارزش ذاتى احسان و خدمت به مردم اشاره شده و آن را به زمان و کان و یا اشخاص خاصى محدود نکردهاند. هرچه دامنه این عمل پسندیده گسترش یافته و در شعاع تابش آن انسانهاى بیشترى قرار گیرند، خداوند بر نزول برکت و رحمت خویش مىافزاید. پیامبر اکرم (ص) در این باره فرمود: «پس از ایمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه، مهربانى و نیکى با مردم است؛ چه خوب باشند چه بد». [10]
امام سجّاد (ع) در این باره به فرزندش فرمود: هرکس تقاضاى خیر و نیکى از تو نماید، از احسان به او دریغ مکن، زیرا اگر تقاضا کننده لایق آن نیکى باشد تو به حقیقت دست یافتهاى و اگر شایستگى آن را نداشته باشد تو در پاسخ به خواستهاش مراتب بزرگوارى خود را ابراز داشتهاى. [11]
نیکى بر حسب حالات احسان کننده واحسان شونده گوناگون است ؛ مثلاً انسانى که به حکم فطرت در مقابل احسانى که به او شده احسان مىکند طبیعىترین عکس العمل را نشان داده، زیرا ناسپاسى در پاسخ عمل نیک بسیار زشت و نکوهیده است. قرآن کریم در این باره مىفرماید: «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان». [12] آیا پاداش نیکى جز نیکى است؟»
بالاترین مرتبه احسان در بین مردم این است که نسبت به شخصى که بدى کرده نیکى شود.خداوند این برخورد کریمانه را به پیروان مکتب اسلام توصیه کرده و فرموده: همیشه بدى را به بهترین شیوه - خیر و نیکى - پاداش ده. [13]
بدىها را با خوبى پاسخ دادن سبب مىشود که دشمنى و کدورت از بین برود و دوستى و مهربانى در روابط انسانها حاکم گردد. امام صادق (ع) نیز در کسب این اخلاق شایسته فرموده است: مىخواهید شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایى کنم؟ یکى این که اگر کسى به تو ظلمى کرده او را ببخشى و اگر کسى با تو قطع رابطه کرد با او رفت و آمد کنى و با کسى که به تو بدى کرده احسان ورزى. [14]
شتاب در احسان همانند میوهاى بر درخت است، همان طورى که درخت پس از میوه دادن گوارایى و سودش بر همگان آشکار مىگردد، احسان در وقت نیازمندى هم لذت بخش و گواراست. امام على (ع) مىفرماید: «برطرف کردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز: 1- کوچک شمردن خدمت، تا خدا آن را بزرگ نماید،2- پنهان داشتن آن، تا خدا آن را آشکار سازد، 3- شتاب در برآوردن نیاز، تا براى محتاج گوارا و مسرت بخش باشد». [15]
امام باقر (ع) فرمود: «یک لبخند بر روى چهره برادر ایمانى حسنهاى است در نامه عمل تو و رفع گرفتارى از او حسنهاى دیگر است و خداوند با هیچ عمل و عبادتى همچو شادکردن یک مؤمن پرستش نشده است». [16]
از رسول اکرم (ص) پرسیدند: کدام کارها نزد خدا محبوبتراست؟ فرمود: دنبال سرور و شادى یک مسلمان بودن. سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با سیر کردن شکم او، رفع غم و اندوه و پرداخت بدهىهایش. [17]
خداوند متعال بندگانى را که در روى زمین در برآوردن نیازمندىهاى مردم تلاش مىکنند به اجر و پاداش فراوانى وعده داده است و به تعداد گام هایى که در این راه بر مىدارند نیز حسنه مىدهد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس در انجام حاجات برادر دینىاش بکوشد مثل آن است که هزار سال، خداوند را عبادت کرده به این ترتیب که روزها را روزه و شبها را به نماز ایستاده باشد. [18]
اشخاصى که با بىتوجهى در مقابل گرفتارى و مصائب دیگران روزگار مىگذرانند، در حالى که مىتوانند پناهگاه حاجت مندان باشند در این زمینه کوتاهى کرده و به ذلت و خوارى و عذاب الهى مبتلا مىشوند. امام صادق (ع) فرمود: هر مؤمنى که دست رد بر سینه برادر نیازمندش بزند با این که مىتواند از پیش خود یا دیگران نیاز او را برآورد، خداوند روز قیامت او را با روى سیاه و چشم کبود و دستهاى به گردن بسته محشور مىکند و سپس گفته مىشود: این است خیانت کارى که به خدا و پیامبرش خیانت کرده، آنگاه او را به دوزخ مىبرند. [19]
مردى از انصار به محضر امام حسین (ع) شرفیاب شد تا حاجتش را با امام مطرح کند آن حضرت فرمود: برادر آبروى خود را حفظ کن و درخواست خویش را شفاهى و رو در رو بیان نکن، حاجت را در نامهاى بنویس تا به خواست خدا برآورده سازم. [20]
تو نیکى مىکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
روزى امام على (ع) به کمیل فرمود: به خانوادهات دستور بده تا در تحصیل مکارم اخلاق بکوشند و در تاریکىهاى شب به انجام حاجات مردم و رفع نیازمندىهاى آنها بپردازند. سوگند به خدایى که جان من در دست اوست! هیچ کس بر دل انسان مؤمنى سرور و شادمانى وارد نمىکند مگر آنکه خداوند از این عمل خیر مایه لطفى مىآفریند که در موقع نزول بلا و به هنگام گرفتارى سریعتر از سرعت سیلاب در سراشیبى به امداد او مىرسد و او را از گرفتارى نجات مىدهد. [21]
تقدّم رفع حاجت مردم بر هر کارى
یکى از شیعیان مىگوید: در مسجد الحرام مشغول طواف بودم، یکى از دوستانم از من درخواست دو دینار وام کرد، به او وعده دادم که پس از طواف حاجتش را برآورده سازم، هنوز طوافم به پایان نرسیده بود که امام صادق (ع) وارد شد و دست بر شانهام نهاد و بر من تکیه کرد و هر دو مشغول طواف شدیم. طواف من تمام شد ولى به احترام امام صادق او را همراهى کردم و طواف را ادامه دادم، آن مرد حاجتمند که در کنارى نشسته بود و امام صادق را نمىشناخت به خیال آن که من حاجتش را فراموش کردهام هربار که از مقابلش مىگذشتم با دست اشاره مىکرد و مطلبش را یادآورى مىنمود. امام صادق (ع) از من پرسید: چرا این مرد به تو اشاره مىکند؟ گفتم فدایت شوم او منتظر من است که پس از طواف نزد او روم و وامى به او بدهم و چون دست مبارک شما بر شانه من است خوش ندارم شما را ترک گویم. امام صادق (ع) بدون لحظهاى تأمل، دست از روى شانه من برداشت و فرمود: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. من رفتم و کار او رااصلاح نمودم. روز بعد امام صادق را دیدم که بااصحابش سخن مىگفت: تا مرا دید سخن خود را قطع کرد و فرمود: اگر براى بر آوردن حاجت یکى از برادران مؤمن خود تلاش و سعى کنم نزد من بهتر و محبوبتر است از آزاد کردن هزار بنده و بسیج نمودن هزار نفر در راه خدااست. [22]
پی نوشته ها
[1]. صحیفه نور، ج 20، ص 130. [2]. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1000. [3]. نهج الفصاحه،ص 315. [4]. اصول کافى، ج 2، ص 164. [5]. سوره نحل، آیه 90. [6]. سوره بقره، آیه 237. [7]. سوره اسراء، آیه 7. [8]. فروع کافى، ج 4، ص 65. [9]. ثواب الاعمال،ص 127. [10]. مستدرک، ج 2، ص 67. [11]. الروضةالکافى، ص 153. [12]. سوره الرحمن، آیه 60. [13]. اصول کافى باب عفو. [14]. سوره فصلت، آیه 34. [15]. نهج البلاغه(فیض)، ص 1131. [16]. اصول کافى، ج 2، ص 189. [17]. قرب الاسناد، ص 68. [18]. بحار،ج 74، ص 315. [19]. اصول کافى، ج 2، ص 367. [20]. بحارالانوار، ج 78، ص 118. [21]. همان، ج 74، ص 314. [22]. سفینة البحار، ج 1، ص 353.