خدمتگذار

به وبلاگ خدمتگذار خوش آمدید

خدمتگذار

به وبلاگ خدمتگذار خوش آمدید

خدمت رسانی به مردم

ماه رمضان ماه خدمت به خلق است بنده هم مقداری از آیات و روایاتی را که کمک به مردم و رسیدگی به حال مردم است می خواهم خدمتتان بگویم. قرآن می فرماید: «تعاونوا علی البّر والتقوی»: کارهای خوب را کمک کنید «ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان» گناه می کند کمک نکنید.

 اگر کسی یک کار خیری می کند کسی کمکش کند و آنهم که کمک می کند شریک است. خدمت مستقیم یا غیر مستقیم، مادّی یا معنوی حالا انواع خدمات را می گویم با آبرو کمک کند یا با بیان یا با قلم یا با ماشین، وام، و هر چیزی که ابزار کمک را هم بعداً می گوئیم: شیوه‏هایش را هم بعداً می گوید. اصل کمک یک چیز مهمی است.

ماجرای کمک رسانی موسی و خضر

حضرت موسی و خضر علیهما السلام وارد یک روستایی شدند، گرسنه بودند از مردم روستا نان خواستند، «التطعما اهلها» از اهل روستا طلب طعام کردند گفتند یک غذایی بدهید ما بخوریم «فابوا ان یصیفوهما» این مردم روستا یک خورده نان به این دو پیامبر ندادند داشتند می رفتند دیدند یک دیواری کج می شود خضر گفت بیا این دیوار را صافش کنیم، بنایی کنیم، خراب کنیم از نو بسازیم، موسی گفت دلت خوش است دلمان از این روستا خوش است، گرسنه بودیم یک تکه نان می خواستیم به ما ندادند. حالا بیائیم عملگی و کارگری مفت بکنیم من که نیستم موسی رفت کنار ایستاد. گفت لااقل به مردم بگوئیم که دیوار کشیده‏ایم که پول بدهید.

«لوشئت لا تخذت علیه اجراً» یک اجر و مزدی می گرفتی، روستایی که این قدر بی عاطفه هستند که نان به پیامبر ندادند حالا پیامبر عملگی مفت بکند ما که نیستیم، خودِ خضر شروع کرد دیوار را، بعد وقتی می خواستند از هم جدا شوند گفت می دانی چرا دیوار را ساختم، زیرا این دیوار یک مقداری پول بود مال یک مرد صالحی بود که برای بچه‏هایش گذاشته بود با نامه، این دیوار که خراب می شد این خاک‏ها پَس می رفت و لو می رفت و مردم بر می داشتند چون پدر آدم خوبی بود، خداوند می خواهد خوبی پدر به نسلش برسد و این خودش یک نکته‏ای است که اگر پدر و مادر خوب باشند بچه‏هایش خیر می بینند ولو از طریق عملگی پیامبرها. این کمک به مردم، به قدری ارزش دارد که حالا گفت ما آنی دیوار را می سازیم که بعد بچه‏هایش وقتی از یتیمی آمدند بیرون بزرگ و کبیر شدند خودشان از نشانی‏های پدر می روند زیر دیوار را سوراخ می کنند و پول را بر می دارند این خودش یک نمونه از کمکی است که حتی طرف خودش نیست اجازه بدید من عناوینش را،بنویسم بعد ببینیم چه درسهائی میتونیم بگیریم؟.

 موضوع بحث: خدمت به مردم، حالا

 موسی و خضر مجّانی دیوار خرابه‏ای را می سازند، قصه‏اش را برایتان گفتم از این چه استفاده می شود؛

 1.خدمت حتی بدون دعوت‏

 کسی از اینها دعوت نکرد که بیائید بنّایی کنید یعنی گاهی وقت‏ها می گوئیم این کار را بکن می گوید کسی که به ما نگفته. بابا نگفته باشد، بخشنامه و دعوت هم نمی خواهد. خدمت بدون دعوت.

 2.خدمت بدون مزد

خدمت کنیم گرچه کسی نفهمد

 3.خدمت حتی در غیاب: کسی آنجا نبود آخر ما اگر ببینیم کسی نگاه به ما می کند یک کاری می کنیم اگر بفهمیم اگر کاری بکنیم کسی نمی فهمد. مثلاً اگر بفهمیم برویم عیادت مریض، مریض می بیند و می فهمد. مثلاً یک گلی، کمپوتی و جعبه گزی می بریم. ولی اگر بدانیم که مریض بی هوش و در حالت کُماست و اصلاً ما گل ببریم و نبریم کسی نمی فهمد.

 ای بابا پولمان حرام می شود، نمی فهمد که. خدمت حتی در غیاب، کمالات در قرآن به فهمیدن مردم نیست. کمال، کمال است گرچه کسی نفهمد، و عیب، عیب است گرچه کس نفهمد. سوره‏ای در قرآن است به نام «عَبَس»، بسم الله الرحمن الرحیم: عَبَس و تولی، قصه‏ای دارد و آن اینکه در مجلسی جمعی نشسته بودند یک نابینایی وارد شد، نابینا خوب کسی را نمی بیند، وارد شد یکی از اعضاء جلسه به این نابینا عبوس کرد. «عبس» عبوس کرد این دیگر کیست که آمده خوب سئوال من این است که برای نابینا بخندی یا عبوس کنی او که چشم ندارد. نه عبوس را می فهمد و نه خندهه را اما خداوند یک سوره فرستاد 10 آیه به رگبار بست آن آقایی که عبوس کرده که تو حق عبوسی نداشتی ولو اینکه او نفهمد. گاهی وقت می گوئیم فهمید بد شد، نفهمید خوب شد، ما عیب را به فهم مردم بند می کنیم،

 قرآن می فرماید: عیب، عیب است گرچه مردم نفهمند. «عبس» عبوس کرد «و تولّی» اعراض کرد «ان جائه الاعمی» اعمی چون نابینا بود آمد، عبوس کردی، روتُرش کرد. «و ما یدریک» تو چه حقی داشتی «لعله یزکی» شاید این نابینا اهل تزکیه باشد و اون چشم دارها سنگدل باشند و حرف تو در آن‏ها اثر نکند. «اما من التغن» آن کسی که غنی است و پول دارد «فانت له تصدی» تو متصدی پولدارها شوی، فقیر نابینا را تحقیر کردی؟ «ما علیک الاّ یزّکی» «و اما من جاءک یسعی» آن کسی که عصا زنان خودش را به مجلس شما رسانیده «و هو یخشی» و آن کسی که خوف و تقوای الهی دارد «فانت عنه تلّهی» «کلاّ انهاتذکره» در سوره «عبس» ده تا آیه به رگبار می بندد برای کسی که حق کسی که نابیناست و عیب را نمی فهمد. و این نکته مهمی است آخر ما در دنیای اخلاق نه ما مسلمان‏ها دیگران می گویند اگر کارگر راضی باشد بهره‏وری، تولید، سود دهی کم نمی شود و کیفیت بالا می رود اسلام می گوید ارزش، ارزش است چه طرف بفهمد و چه نفهمد خیلی خوب خدمت بدون دعوت، خدمت بدون مزد، خدمت در غیاب، خدمت حتی برای انبیاء؛

4.خدمت  در برابر انتقاد: اینجا که حضرت خضر دیوار  را ساخت مورد انتقاد موسی قرار گرفت گاهی وقت‏ها یک دختری می رود یک کاری بکند مگر حمّالی به تو چه، بچه‏هایش بزرگند بروند نان بگیرند، یک دانه هم برای پیرمرد بگیری خودش پسر دارد، پول دارد، یک بچه‏هاش آمریکا،یکی کجا و یکی کجا، یعنی همین که دو تا بچه پولدار دارد اصلاً حسادت است بله بچه دارد، پول هم دارد ولی آلان پیرمرد و پیرزن توی خانه نشسته من هم موتورسوار و دوچرخه سوار می روم دکان نانوایی، می خواستم سه تا نان بگیرم چهار تا می گیرم. در خانه‏شان می دهم، گاهی وقت‏ها انتقاد می کنند که این پولدار است چشمش کور شود باید این نکات خدمت باید اینطور باشد.

5.خدمت بدون انتظار نام وعنوان

افرادی را داریم که بدهکارند. یک بنده خدا می رفت به طلبکار آنها می گفت بیا این پول را بگیر بگو یکی آمد پول شما را داد و نمی گذاشت بفهمد که کی بوده آمده داده، این خدمات ارزش دارد. ما اگر خدمت می کنیم سعی کنیم اسممان نباشد. بله مانعی ندارد که اسم باشد که مردم دعایش کنند برای دعا باشد طوری نیست.اگر کسی کناری بخاری گرم شد و زیر کولر و پنکه خنک شد. چه دعا بکند یا نکند این اجرش را می برد اینطور نیست که اگر من دعا کنم اجر ببرد ولی اگر دعا نکنم اجر نبرد سعی کنیم اسممان را ننویسیم آدم‏هایی هستند تا اسمشان نباشد اصلاً کار نمی کنند، افرادی هستند سر اسم دعوا می کنند. آدم‏هایی هستند که اگر یک سطل زباله به شهرداری بدهند می نویسند. بعد هم توقع دارد که بر پدر و مادر کسی که ته سیگار بیاندازد لعنت، دو تا فحش می دهد، افرادی هستند خیلی تنگ نظر حاضر نیستند پایشان را از روی مار بردارند که اگر اسم خودشان نباشد، خوشا به حال کسی که دنبال رسم نباشد.

 بهلول آمد برود دید یک جایی دارند مسجد می سازند. گفتند هارون الرشید مسجد می سازد رفت پهلوی هارون گفت این مسجد را برای چه کسی می سازی: برای خدا، بعد یک پولی داد به سنگ تراش گفت سر کلمه بنویس، بانی مسجد، بهلول، بانی مسجد بهلول، این سر کلمه را حکاکی کن یک پولی داد و سنگ تراش هم شروع کرد تَق، تَق تق و تق و تق، تق، شبانه آمد سنگ را برداشت با نردبان بر سر در مسجد نصب کرد به هارون الرشید اطلاع دادند، هارون بهلول را احضار کرد و گفت: تو چه حقّی داشتی، مسجد خانه خدا و خدا می داند که بانی کیست. یعنی با این طنز حالی کرد که کار تو برای خدا نیست. یک بار دیگر یک بنده خدایی وارد شد توی جلسه خلیفه رفت سَرِ جای خلیفه نشست مأمورین او را بلند کرده و به گوشش زدند جای خلیفه نشسته‏ای حیا کن، سلسله مراتب دارد اینجا ایشان هم کناری نشست و زار، زار بلند، بلند گریه و همه جلسه را متوجّه خودش کرد، گفتند من یک دقیقه جای خلیفه نشسته‏ام کتک خورده‏ام و خلیفه یک عمری است جای پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم) نشسته، من نمی دانم روز قیامت خدا با این چه خواهد کرد؟ یعنی گفت اصلاً خلافتت، خلافت غصبی است، گاهی وقت یک چیزهایی با طنز خیلی مؤثر است. البته طنز هم اخلاق دارد. خط قرمز دارد، فرمول دارد هر چیزی اخلاق دارد. با دشمن می خواهی او را بکشی اخلاق دارد.

 امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی سربازش را می خواهد بفرستد جبهه می گوید. ما الان طرفمان با شمشیر آمده رو به ما، ما می خواهیم از خود دفاع کنیم اما شمشیر زدن هم اخلاق دارد، اگر دیدی کسی فرار می کند به کمرش نزن،دارد فرار می کند او را رها کنید، اسیر اگر گرفته‏ای او را نکش، آب آشامیدنی را مسموم نکنید، به پیرمرد و پیرزن و بچه‏ها کار نداشته باشید و بیمارها، درختان را قطع نکنیم. شمشیر با شمشیر اما چه کار به بچه و پیرمرد و آب و اسیر و نخلستان داری. هر چیزی اخلاق می خواهد، پزشکی، آخوندی، معلمی، مهندسی، کارگری اخلاق دارد. گاهی غوغا می کند. خوب.میماند انواع فضیلت خدمت به خلق که باید منتضر باشید

علت اینکه خدمت به مردم باعث تقرب و لایق دیدار و نورانی شدن روح م

عبادت به جز خدمت خلق نیستبه تسبیح و سجاده و رلق نیست
(بوستان سعدی)


انسان آفریده شده تا خدا را عبادت کند (ذاریات، آیه 56). عبادت هم مانند سایر دستورات دینی، هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی. نمازی که به فرموده امیر بیان(ع) نزدیک کننده ترین وسیله به آستان الهی است («الصلاه قربان کل تقی» نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1152) به صورت دسته جمعی توصیه شده است.
بارزترین جنبه اجتماعی عبادت، خدمت به خلق است. پیامبران و اولیاء الهی، دلسوزترین و خدمتگزارترین مردم نسبت به جامعه بوده اند و برای هدایت و در آسایش بودن آنها، مشکلات طاقت فرسایی را به جان می خریده اند.


قرآن شریف درباره پیامبر اسلام می فرماید: او به خاطر سختی هایی که به مردم می رسید بسیار در رنج و ناراحتی بود (توبه، آیه 128).


در روایت های مختلف نیز بر اهتمام ورزیدن به امور مسلمین تأکید بسیاری شده تا جایی که «ایجاد و تقویت روحیه خدمت به دیگران» به عنوان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت دینی معرفی شده است.


اهداف این اصل عبارت است از:


1- تقویت روحیه خدمت و همکاری.

2- احساس و فداکاری و ایثار و از خودگذشتگی نسبت به همنوعان.
3- مجاهدت و مداومت در کسب توفیق خدمت به خلق و ادای شکر نعمت خالق و بهره مندی از نعمت دنیا و خیر آخرت.

4- تشویق مردم به همفکری و همکاری در ایفای رسالت انسانی و انجام تکلیف اجتماعی.
5- تهییج عزم و اراده ملی برای کمک رسانی و خدمت به خانواده های فقیر و کودکان یتیم و افراد بی سرپرست.

6- مشارکت در امر سازندگی جامعه اسلامی و تحقق اهداف برنامه های توسعه اجتماعی و رفاه عمومی.

وقتی از پیامبر بلند مرتبه اسلام درباره محبوب ترین بندگان نزد خداوند، سؤال شد فرمود: «محبوب ترین بندگان نزد خداوند، آن کسی است که سودش بیشتر به مردم برسد» (اصول کافی، ج 3، ص 239).

در مقابل «کسی که هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نیست»(همان، ص 238).
در یک جامعه اسلامی، همه افراد در واقع اعضای یک پیگرند و به تعبیری یک روح هستند در چند کالبد از این رو بایستی همگی در رفع نیازمندی های یکدیگر بکوشند که این از اجر و پاداش بزرگ برخوردار است تا آنجا که پیام آور رحمت، رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «کسی که برای برادر مؤمن خود نیازی برآورد مانند کسی است که روزگار درازی خدا را عبادت کرده باشد» (بحار، ج 74، ص 302).


مولای پرهیزکاران علی(ع) نمونه والای ایثار و گذشت و خدمتگزاری به مردم بود و بزرگواری ها و احسان ایشان به دیگران باعث شد تا سوره «هل اتی» در شأن او نازل شود. حیات علمی و عملی فرزندان این خاندان، از کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) تا حضرت مهدی(عج)، الگوی خدمت رسانی به بندگان خدا بوده و هست.
سالار شهیدان و فخر اولیاء الهی امام حسین(ع) در مسیر کربلا؛ به هنگام روبرو شدن با نیروهای عمر سعد، تشنگان آنها را سیراب می نماید:
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کندعزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین!
(استاد شهریار)


خدمت به خلق حکمت ها و اسرار زیادی دارد؛ از جمله:
1- دین اسلام، کامل و همه جانبه نگر است. در منظر دین انسان کامل کسی است که همه نیازهای فردی و اجتماعی را بشناسد و براساس آن عمل کند.
2- خدمت به دیگران، انسان را از تنگ نظری و خودمحوری خارج ساخته، به مرتبه سعه وجودی ارتقا می دهد.


3- مؤمنان برادر یکدیگرند، کسی که توان جسمی و مالی دارد، باید حقوق مردم نیازمند را بپردازد و اگر شخص این حقوق را مراعات نکند از دین خارج می شود به بیان دیگر روح ایمان از وجودش رخت برمی بندد.


4- خدمت به خلق عبادتی بی رقیب است. هر کس به مردم و خصوصا به مردم محروم بیشتر خدمت کند. به خالق خود نزدیک تر می شود.
5- «خدمت به دیگران» امتثال فرمان خداوند است. آنجا که می فرماید «به درستی، خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد و به بخشش به خویشاوندان و...» (ان الله یأمر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی ...، سوره نحل، آیه 90«.
6- تحقق مدینه فاضله و امت جهانی اسلام منوط به تحقق «تعاون و همکاری و روحیه خدمت رسانی به خلق» است.


7- خدمت به خلق ریشه در «همدلی و همدردی» دارد که از جان های پاک و لطیف نشأت می گیرد. به عبارت دیگر خدمت به مردم، روح انسان را لطیف می سازد و عدم توجه به این امر، آدمی را به شقاوت و سختی دل مبتلا می سازد».
اگر نفع کس در نهاد تو نیستچنین جوهر و سنگ خارا یکی است
(بوستان سعدی، ص 62)

و در نهایت:

8- «مردم خانواده خدایند، هر کس برای این خانواده سودمندتر باشد، ادعایش در دوستی خدا، صادق تر است» (دعائم الاسلام، ج 1، ص 320). 

 


منبع : دعائم الاسلام

خدمت رسانى و خوبى به مردم

طلیعه سخن

در سالى که به فرمان رهبر معظم انقلاب سال نهضت خدمت رسانى نام گرفته، اهتمام در رفع مشکلات مردم امرى لازم و واجب است و این مسئولیت بیشتر به عهده افرادى است که باحمایت و مجاهدت اقشار مختلف این ملت شریف به مقام و موقعیتى عالى دست یافته‏اند. جامعه‏اى که رهبران و مسئولان دینى و اجتماعى در آن پیشگام خدمت رسانى باشند مصداق جامعه قرآنى است، زیرا در بینش توحیدى، بزرگان هر ملتى طبیبان دوّارى هستند که شیفتگان خدمت اند نه تشنگان قدرت. از روى آورى به مشکلات مردم، دل خسته و ملول نمى‏شوند بلکه با شتاب و عدم اتلاف وقت زمینه اعتماد و خوش‏بینى را در مردم به وجود مى‏آورند.

امام خمینى (ره) بارها مسئولین نظام را در راه خدمت و نیکى به مردم تشویق کردند واز این که خود خدمت گزار ملت باشد اظهار رضایت مى‏نمود. ایشان در دستورالعملى چنین به فرزند خویش نگاشته‏اند: آنچه گفتم بدان معنا نیست که خود را از خدمت به جامعه کنارکشى و گوشه‏گیر و کلّ بر خلق اللّه باشى که این از صفات جاهلان متنسّک است یا درویشان دکان دار... از زیر بار مسئولیت انسانى، که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالى مکن. [1]

این تعبیر امام خمینى (ره) از نگرشى ژرف سرچشمه مى‏گیرد که انسان حقیقت جو خدمت به خلق را جداى از بندگى خالق نمى‏بیند و در واقع مردم را عیال خدا مى‏داند و از خدمت به آنها سرباز نمى‏زند.چنان چه این دید به صورت فرهنگ درآمده و مسئولان با عزمى راسخ در پى انجام وظایف محوله گام بردارند مردم با دل گرمى بیشتر در امر حفاظت از نظام در صحنه حاضر مى‏گردند.

امام على (ع) درباره نیکى و خدمت به خلق مى‏فرماید: این را بدان که در جلب خوش بینى مسئولان نسبت به کارمندان و زیر دستان و شهروندان چیزى کار سازتر از خدمت به آنان و کاستن هزینه‏هاى

زندگیشان و حذف تحمیل هانیست. پس در این زمینه طورى رفتار کن که با تکیه برآن خوش بینى و اعتماد زیر دستانت فراهم شود. [2]


خدمت رسانى

در فرهنگ اسلام موضوع خدمت رسانى به مردم؛ خصوصاً صالحان و مؤمنان از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است. اولیاى الهى همواره در خدمت به خلق پیش قدم بوده و به پیروان خویش سفارش نموده‏اند که در انجام این فریضه مهم که از عالى‏ترین درجات دیندارى است همت گماشته و در نفع رسانى به مردم ولو با خدمتى اندک از هیچ کوششى دریغ نورزند.

این عمل چندان با اهمیت است که پیامبر اکرم (ص) میزان محبوبیت نزد خدا را وابسته به آن دانسته و مى‏فرماید: بهترین مردم کسى است که براى دیگران سودمندتر باشد. [3]

از دیگر وجوه خدمت به خلق، بُعدِ عبادى آن است، زیرا عبادت تنها به روزه گرفتن و نمازخواندن محدود نمى‏شود و چنان چه فکر، قلب و اعضا در خدمت حق باشند و اعمال خالصانه در راه رضاى خدا انجام پذیرد داشتن روحیه خدمت گذارى نیز زمینه ساز عبادت پروردگار است:

در آموزه‏هاى دینى خدمت به مردم وظیفه هر فرد مسلمان و جزء برنامه‏هاى اصلى پیامبران و اساس اخلاق اسلامى است. اهمیت این مطلب به حدى است که پیامبر اکرم (ص) کسانى را که با بى توجهى و غفلت از پذیرش این مسئولیت شانه خالى مى‏کنند، مسلمان نمى‏داند:«من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛ [4] کسى که در هر صبحگاه به امور مسلمین همت نگمارد و در اندیشه کارهاى آنان نباشد از آنها نیست و کسى که بشنود مردى فریاد مى‏زند و کمک مى‏طلبد و به او کمک نکند مسلمان نیست».

از آن جا که زندگى اجتماعى بر پایه ارتباطات سنجیده و در سایه خیرخواهى وعلاقه به هم نوع، پایه ریزى گردیده و بر اساس تعاون و خدمت به هم قوام مى‏یابد، لازم است افراد به فکر منفعت خویش نباشند ودر پى ارضاى غرایز شخصى قدم برندارند، بلکه به نفع دیگران نیز گام بردارند، درد آنها را درد خود دانسته و در درمانش بکوشند. چنین اندیشه مثبتى موجب مى‏شود تیرگى‏ها و مشکلات از آسمان زندگى انسان‏ها کنار رفته و درد دردمندان به داروى جانبخش طبیبان دوّار (خدمت گزاران) درمان شود و به مدد دست‏هاى تواناى آنها جامعه‏اى پیشرو، سالم و سربلند به وجود آید.


خوبى و احسان

احسان به مردم ویژگى‏اى است پسندیده که بارها قرآن کریم انسان‏ها را به انجامش ترغیب نموده است. خداوند متعال نیکوکاران را دوست دارد و آنها را به پاداشى عظیم مژده داده است. دست‏گیرى از مردم و کمک در حل مشکلات مادى ومعنوى آنها و شادکردن قلوب مؤمنین جلوه‏هایى از احسان است. نیکى به مردم خصلتى است ارزشمند که با ایمان به خدا موقعیتى را به وجود مى‏آورد که انسان با تکیه بر فضل پروردگار، با شور و علاقه، خوبى راترویج کند وباعشق و ایثار در برداشتن موانع از سر راه دیگران لذت آسوده زیستن را به کامشان گوارا کند. در پرتو احسان، عدالت اجتماعى و انصاف پدیدار مى‏گردد و فرمان قرآن کریم تحقق مى‏یابد: «انّ الله یامر بالعدل و الاحسان؛ [5] خدا فرمان مى‏دهد به عدل و احسان.

از ثمرات احسان، رفع کدورت‏ها، حذف دشمنى‏ها و به وجود آوردن فضایى است که همه از احساس یک رنگى و همدلى لذت مى‏برند. این اندیشه که انسان در افق دیدش بندگان خدا را نیز جاى دهد، برخاسته از طبعى عالى و جوهره انسانى است که خداوند به بشر ارزانى داشته است. وقتى دردى از مسلمانان وجوان آدمى را بیدار مى‏کند و او را با آغوشى باز و نیرویى خستگى‏ناپذیر به مساعدت هم نوعان مى‏کشاند، انسانیت معنا مى‏یابد که:

بنى آدم اعضاى یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

کسانى که استطاعت دارند ولى در دستگیرى از مستمندى قدمى بر نداشته و کوچک‏ترین زحمتى را تقبل نمى‏کنند و حتى از اقداماتى که در این زمینه صورت مى‏گیرد ممانعت به عمل مى‏آورندافرادى فرومایه و بى احساسند که خداوند آنها را به عقوبت سخت مبتلا مى‏گرداند، زیرا خداوند همان گونه که خود با فضل و رحمت با مردم رفتار کرده از انسانها نیز خواسته تا با هم به نیکى برخورد کنند و فضل و بخشش را فراموش نکنند: «ولا تنسوا الفضل بینکم». [6]


پاداش احسان

پروردگار عالم مظهر هر خیر و خوبى است. او انسان‏ها را با احسان پرورش مى‏دهد و در مدرسه بندگیش الفباى نیکى مى‏آموزد. اگر بنده‏اى توفیق یافت تا به بندگان احسان کند باید بداند که خداوند به لطف خویش او را برگزیده تا با الهام از سرچشمه فیض ربوبى زیبایى احسان را درک نماید و آن گاه به واسطه او نعمت‏هاى الهى بر مردم نازل شود. این سعادتى والاست که امام سجّاد (ع) نیز در دعاى مکارم‏الاخلاق از خدا مى‏طلبد: «واجرى للناس على یدى الخیر ؛ با دست‏هاى من به مردم خیر برسان.» در فرهنگ قرآنى پاداش نیکى به دیگران برگشت آن عمل به خود است و بى توجهى به نیازهاى مردم و کم لطفى در رفع احتیاجات آنها ظلم به خویشتن است؛ چنان چه قرآن مى‏فرماید:

«ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها». [7] اگر نیکى کنید به خود کرده‏اید و اگر بدى کنید به خود کرده‏اید.

در شرع مقدس از عمل نیک به معروف تعبیر شده و نیکوکاران اهل معروف‏اند، یعنى خوبى کرده و به خوبى فرمان مى‏دهند و این از بالاترین فضایل و کمالات انسانى است. امام باقر (ع) فرمود: «محبوب‏ترین مردم پیش خدا کسى است که معروف را دوست بدارد و خودش هم به مردم نیکى کند». [8]

در روایات آمده است که در بهشت درى است که فقط نیکوکاران از آن وارد مى‏شوند، افرادى که در دنیا مازاد ثروت خویش را در جهت رفع مشکلات قشر آبرومند جامعه صرف مى‏کنند و با باران خیر و نیکى کویر عطشناک جان‏هاى نیازمند را سیراب مى‏سازند و با این عمل، خدا و پیامبرش را خرسند مى‏گردانند. نیکوکاران در دنیا عزیز و سربلندند و در آخرت نیز از خوبان هستند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «نیکوکاران در دنیا در آخرت نیز نیکوکار شناخته مى‏شوند، زیرا در عرصه محشر که کفّه حسنات و اعمال خیر آنها در میزان‏ [9] سنجش سنگینى مى‏کند از ثواب‏ها و حسنات خود مقدارى را به گناه کاران مى‏بخشند و باعث رهایى آنها مى‏شوند».


به چه کسى نیکى کنیم

در احادیث و متون دینى به ارزش ذاتى احسان و خدمت به مردم اشاره شده و آن را به زمان و کان و یا اشخاص خاصى محدود نکرده‏اند. هرچه دامنه این عمل پسندیده گسترش یافته و در شعاع تابش آن انسان‏هاى بیشترى قرار گیرند، خداوند بر نزول برکت و رحمت خویش مى‏افزاید. پیامبر اکرم (ص) در این باره فرمود: «پس از ایمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه، مهربانى و نیکى با مردم است؛ چه خوب باشند چه بد». [10]

گرچه در احسان نمودن مرزى وجود ندارد و در پرتو آن انسان‏هاى خوب و بد بهره‏مند و سیراب مى‏شوند، اما نباید از نظر دور داشت که کمک به ظالمین و ستم گران در حیطه وظایف مسلمین نمى‏باشدو چنان چه شخصى از کمک رسانى به کافر خوددارى کرد مورد مؤاخذه قرار نمى‏گیرد، در حالى که کوتاهى در مورد انسان‏هایى که مسلمان، مؤمن و نیازمند هستند مذمت شده و عذاب الهى به دنبال خواهد داشت.

امام سجّاد (ع) در این باره به فرزندش فرمود: هرکس تقاضاى خیر و نیکى از تو نماید، از احسان به او دریغ مکن، زیرا اگر تقاضا کننده لایق آن نیکى باشد تو به حقیقت دست یافته‏اى و اگر شایستگى آن را نداشته باشد تو در پاسخ به خواسته‏اش مراتب بزرگوارى خود را ابراز داشته‏اى. [11]

احسان و خدمت به خلق تنها بخشیدن مال و رفع دردهاى مادى و دنیوى نیست، بلکه بخشش و کمک‏هاى معنوى و اصلاح امور اخلاقى و اجتماعى مردم از عالى‏ترین نوع احسان است. راهنمایى و نجات اشخاصى که به بیراهه رفته‏اند و دست‏گیرى از آنها به امید رهایى و هدایت، ارزنده‏ترین کارى است که نیکوکاران انجام مى‏دهند.


انواع احسان

نیکى بر حسب حالات احسان کننده واحسان شونده گوناگون است ؛ مثلاً انسانى که به حکم فطرت در مقابل احسانى که به او شده احسان مى‏کند طبیعى‏ترین عکس العمل را نشان داده، زیرا ناسپاسى در پاسخ عمل نیک بسیار زشت و نکوهیده است. قرآن کریم در این باره مى‏فرماید: «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان». [12] آیا پاداش نیکى جز نیکى است؟»

قسم دیگر احسان آن است که انسان به کسى نیکى کند که او را نمى‏شناسد و قبلاً نیز خیر ونیکى از او دریافت نکرده است. این خوبى که یک طرفه و بدون مقدمه است، احسان ابتدایى گویند. خداوند متعال در گستره‏اى بى نهایت این گونه به بندگانش نیکى مى‏کند. او آغاز کننده هر احسانى است، بدون آن که بندگانش احسانى کرده ویا استحقاق آن را داشته باشند.

بالاترین مرتبه احسان در بین مردم این است که نسبت به شخصى که بدى کرده نیکى شود.خداوند این برخورد کریمانه را به پیروان مکتب اسلام توصیه کرده و فرموده: همیشه بدى را به بهترین شیوه - خیر و نیکى - پاداش ده. [13]

بدى‏ها را با خوبى پاسخ دادن سبب مى‏شود که دشمنى و کدورت از بین برود و دوستى و مهربانى در روابط انسان‏ها حاکم گردد. امام صادق (ع) نیز در کسب این اخلاق شایسته فرموده است: مى‏خواهید شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایى کنم؟ یکى این که اگر کسى به تو ظلمى کرده او را ببخشى و اگر کسى با تو قطع رابطه کرد با او رفت و آمد کنى و با کسى که به تو بدى کرده احسان ورزى. [14]


آداب احسان

در سیره معصومین (ع) احسان کردن با نکاتى بسیار ظریف و دقیق همراه است که رعایت آنها سبب ارتقاى عمل و مقبولیت آن مى‏شود که برخى از آنها عبارت اند از:


الف - شتاب در نیکى:

یکى از آداب احسان، شتاب در این عمل است. از دست دادن وقت و منتظر نگه داشتن نیازمندان، سبب پشیمانى و حسرت مى‏شود و آدمى را از پاداش شایسته و آرامش وجدان محروم مى‏سازد.

شتاب در احسان همانند میوه‏اى بر درخت است، همان طورى که درخت پس از میوه دادن گوارایى و سودش بر همگان آشکار مى‏گردد، احسان در وقت نیازمندى هم لذت بخش و گواراست. امام على (ع) مى‏فرماید: «برطرف کردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز: 1- کوچک شمردن خدمت، تا خدا آن را بزرگ نماید،2- پنهان داشتن آن، تا خدا آن را آشکار سازد، 3- شتاب در برآوردن نیاز، تا براى محتاج گوارا و مسرت بخش باشد». [15]


ب - منع منت گذارى

از جمله آفات احسان و خدمت به مردم منت گذارى است که با این کار ماهیت عمل، باطل مى‏گردد. خداوند متعال در سوره بقره آیه 264 مى‏فرماید: «ولا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذى»؛ صدقاتى که مى‏دهید و احسان‏هایى که به مردم مى‏کنید با منت و اذیت از بین نبرید.

بزرگان دین که در موقعیت‏هاى مختلف به رفع مشکلات و گرفتارى‏هاى مردم اقدام مى‏کردند به پیروان خویش آموخته‏اند که براى حفظ آبروى اشخاص در پنهان احسان کرده و از منت گذارى بپرهیزند. اگر انسان درک کند که به خاطر حضور حاجت‏مندى که بر او وارد شده و مورد احسان واقع گردیده به چه مقام و فضیلتى در بارگاه الهى نائل مى‏گردد هیچ گاه نیکى‏هایش را با منت ضایع نمى‏کند.


شاد کردن مؤمن

از ارزش‏هاى پسندیده اخلاقى، که با نیکى قرین است و در آیین اسلام بدان تأکید شده، خوشحال نمودن بندگان خداست. از فرمایشات بزرگان دین در مى‏یابیم که خوشحالى بنده‏اى از بندگان خدا، سرور پیامبر و امامان و رضایت پروردگار را به دنبال دارد و انسانى که در شادى دیگران شریک بوده و گرد و غبار غم را مى‏زداید و در راهى هدف‏مند دلى را به دست مى‏آورد، به خدا نزدیک مى‏شود.

امام باقر (ع) فرمود: «یک لبخند بر روى چهره برادر ایمانى حسنه‏اى است در نامه عمل تو و رفع گرفتارى از او حسنه‏اى دیگر است و خداوند با هیچ عمل و عبادتى همچو شادکردن یک مؤمن پرستش نشده است». [16]

اسلام با دستورات عالى و جاودانى براى ساخت جامعه‏اى سالم و پرنشاط، انسان‏ها را به شاد زیستن در کنار هم دعوت نموده است، زیرا در جامعه‏اى که غم و اندوه فراوان باشد زندگى دیگران نیز دستخوش خمودگى و آسیب مى‏گردد.

اجتماع بشرى مانند یک پیکر است که با اختلال یک عضو، سلامتى و نظمش بهم مى‏خورد و براى برگشت دوباره سلامتى نیاز به همکارى و هماهنگى دیگر اعضا است. بنابراین وجود افراد نیازمند و درمانده، سلامتى روحى و روانى جامعه را خدشه دار مى‏کند که همه توان مندان مى‏بایست در رفع این مشکل بکوشند.

امروزه مشکلات اقتصادى از جمله دغدغه خانواده‏هاست و چه بسا افرادى که این غم و اندوه را در دل خویش پنهان ساخته و صورت هایشان را با سیلى سرخ نگه داشته‏اند.

از رسول اکرم (ص) پرسیدند: کدام کارها نزد خدا محبوب‏تراست؟ فرمود: دنبال سرور و شادى یک مسلمان بودن. سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با سیر کردن شکم او، رفع غم و اندوه و پرداخت بدهى‏هایش. [17]


بر آوردن حاجات مردم

مسلمانان نباید نسبت به احتیاجات و مشکلات یکدیگر بى‏تفاوت باشند. تشریک مساعى در رفع حاجات مردم موهبتى الهى است. البته براى کسانى که جویاى رضایت پروردگار و امنیت در روز قیامت‏اند.

خداوند متعال بندگانى را که در روى زمین در برآوردن نیازمندى‏هاى مردم تلاش مى‏کنند به اجر و پاداش فراوانى وعده داده است و به تعداد گام هایى که در این راه بر مى‏دارند نیز حسنه مى‏دهد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس در انجام حاجات برادر دینى‏اش بکوشد مثل آن است که هزار سال، خداوند را عبادت کرده به این ترتیب که روزها را روزه و شب‏ها را به نماز ایستاده باشد. [18]

اشخاصى که با بى‏توجهى در مقابل گرفتارى و مصائب دیگران روزگار مى‏گذرانند، در حالى که مى‏توانند پناهگاه حاجت مندان باشند در این زمینه کوتاهى کرده و به ذلت و خوارى و عذاب الهى مبتلا مى‏شوند. امام صادق (ع) فرمود: هر مؤمنى که دست رد بر سینه برادر نیازمندش بزند با این که مى‏تواند از پیش خود یا دیگران نیاز او را برآورد، خداوند روز قیامت او را با روى سیاه و چشم کبود و دست‏هاى به گردن بسته محشور مى‏کند و سپس گفته مى‏شود: این است خیانت کارى که به خدا و پیامبرش خیانت کرده، آن‏گاه او را به دوزخ مى‏برند. [19]

بر اساس سیره عملى ائمه معصوم (ع) مى‏بایست در اولین فرصت نیاز دیگران را برآورده ساخت و قبل از درخواست آنها اقدام نمود تا آبرویشان خدشه دار نگردد.

مردى از انصار به محضر امام حسین (ع) شرفیاب شد تا حاجتش را با امام مطرح کند آن حضرت فرمود: برادر آبروى خود را حفظ کن و درخواست خویش را شفاهى و رو در رو بیان نکن، حاجت را در نامه‏اى بنویس تا به خواست خدا برآورده سازم. [20]

اندیشه کار سازى در امور مسلمانان و اقدامات عملى در این رابطه علاوه بر پاداش ارزشمند، این مطلب را به اثبات رسانده که با گره گشایى از کار مردم خداوند در لحظات تنهایى و گرفتارى با امداد غیبیش انسان را نجات مى‏دهد:

تو نیکى مى‏کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

روزى امام على (ع) به کمیل فرمود: به خانواده‏ات دستور بده تا در تحصیل مکارم اخلاق بکوشند و در تاریکى‏هاى شب به انجام حاجات مردم و رفع نیازمندى‏هاى آنها بپردازند. سوگند به خدایى که جان من در دست اوست! هیچ کس بر دل انسان مؤمنى سرور و شادمانى وارد نمى‏کند مگر آنکه خداوند از این عمل خیر مایه لطفى مى‏آفریند که در موقع نزول بلا و به هنگام گرفتارى سریعتر از سرعت سیلاب در سراشیبى به امداد او مى‏رسد و او را از گرفتارى نجات مى‏دهد. [21]


تقدّم رفع حاجت مردم بر هر کارى

یکى از شیعیان مى‏گوید: در مسجد الحرام مشغول طواف بودم، یکى از دوستانم از من درخواست دو دینار وام کرد، به او وعده دادم که پس از طواف حاجتش را برآورده سازم، هنوز طوافم به پایان نرسیده بود که امام صادق (ع) وارد شد و دست بر شانه‏ام نهاد و بر من تکیه کرد و هر دو مشغول طواف شدیم. طواف من تمام شد ولى به احترام امام صادق او را همراهى کردم و طواف را ادامه دادم، آن مرد حاجت‏مند که در کنارى نشسته بود و امام صادق را نمى‏شناخت به خیال آن که من حاجتش را فراموش کرده‏ام هربار که از مقابلش مى‏گذشتم با دست اشاره مى‏کرد و مطلبش را یادآورى مى‏نمود. امام صادق (ع) از من پرسید: چرا این مرد به تو اشاره مى‏کند؟ گفتم فدایت شوم او منتظر من است که پس از طواف نزد او روم و وامى به او بدهم و چون دست مبارک شما بر شانه من است خوش ندارم شما را ترک گویم. امام صادق (ع) بدون لحظه‏اى تأمل، دست از روى شانه من برداشت و فرمود: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. من رفتم و کار او رااصلاح نمودم. روز بعد امام صادق را دیدم که بااصحابش سخن مى‏گفت: تا مرا دید سخن خود را قطع کرد و فرمود: اگر براى بر آوردن حاجت یکى از برادران مؤمن خود تلاش و سعى کنم نزد من بهتر و محبوب‏تر است از آزاد کردن هزار بنده و بسیج نمودن هزار نفر در راه خدااست. [22] 

پی نوشته ها


 

[1]. صحیفه نور، ج 20، ص 130. [2]. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1000. [3]. نهج الفصاحه،ص 315. [4]. اصول کافى، ج 2، ص 164. [5]. سوره نحل، آیه 90. [6]. سوره بقره، آیه 237. [7]. سوره اسراء، آیه 7. [8]. فروع کافى، ج 4، ص 65. [9]. ثواب الاعمال،ص 127. [10]. مستدرک، ج 2، ص 67. [11]. الروضةالکافى، ص 153. [12]. سوره الرحمن، آیه 60. [13]. اصول کافى باب عفو. [14]. سوره فصلت، آیه 34. [15]. نهج البلاغه(فیض)، ص 1131. [16]. اصول کافى، ج 2، ص 189. [17]. قرب الاسناد، ص 68. [18]. بحار،ج 74، ص 315. [19]. اصول کافى، ج 2، ص 367. [20]. بحارالانوار، ج 78، ص 118. [21]. همان، ج 74، ص 314. [22]. سفینة البحار، ج 1، ص 353.