ماه رمضان ماه خدمت به خلق است بنده هم مقداری از آیات و روایاتی را که کمک به مردم و رسیدگی به حال مردم است می خواهم خدمتتان بگویم. قرآن می فرماید: «تعاونوا علی البّر والتقوی»: کارهای خوب را کمک کنید «ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان» گناه می کند کمک نکنید. اگر کسی یک کار خیری می کند کسی کمکش کند و آنهم که کمک می کند شریک است. خدمت مستقیم یا غیر مستقیم، مادّی یا معنوی حالا انواع خدمات را می گویم با آبرو کمک کند یا با بیان یا با قلم یا با ماشین، وام، و هر چیزی که ابزار کمک را هم بعداً می گوئیم: شیوههایش را هم بعداً می گوید. اصل کمک یک چیز مهمی است. ماجرای کمک رسانی موسی و خضر حضرت موسی و خضر علیهما السلام وارد یک روستایی شدند، گرسنه بودند از مردم روستا نان خواستند، «التطعما اهلها» از اهل روستا طلب طعام کردند گفتند یک غذایی بدهید ما بخوریم «فابوا ان یصیفوهما» این مردم روستا یک خورده نان به این دو پیامبر ندادند داشتند می رفتند دیدند یک دیواری کج می شود خضر گفت بیا این دیوار را صافش کنیم، بنایی کنیم، خراب کنیم از نو بسازیم، موسی گفت دلت خوش است دلمان از این روستا خوش است، گرسنه بودیم یک تکه نان می خواستیم به ما ندادند. حالا بیائیم عملگی و کارگری مفت بکنیم من که نیستم موسی رفت کنار ایستاد. گفت لااقل به مردم بگوئیم که دیوار کشیدهایم که پول بدهید. «لوشئت لا تخذت علیه اجراً» یک اجر و مزدی می گرفتی، روستایی که این قدر بی عاطفه هستند که نان به پیامبر ندادند حالا پیامبر عملگی مفت بکند ما که نیستیم، خودِ خضر شروع کرد دیوار را، بعد وقتی می خواستند از هم جدا شوند گفت می دانی چرا دیوار را ساختم، زیرا این دیوار یک مقداری پول بود مال یک مرد صالحی بود که برای بچههایش گذاشته بود با نامه، این دیوار که خراب می شد این خاکها پَس می رفت و لو می رفت و مردم بر می داشتند چون پدر آدم خوبی بود، خداوند می خواهد خوبی پدر به نسلش برسد و این خودش یک نکتهای است که اگر پدر و مادر خوب باشند بچههایش خیر می بینند ولو از طریق عملگی پیامبرها. این کمک به مردم، به قدری ارزش دارد که حالا گفت ما آنی دیوار را می سازیم که بعد بچههایش وقتی از یتیمی آمدند بیرون بزرگ و کبیر شدند خودشان از نشانیهای پدر می روند زیر دیوار را سوراخ می کنند و پول را بر می دارند این خودش یک نمونه از کمکی است که حتی طرف خودش نیست اجازه بدید من عناوینش را،بنویسم بعد ببینیم چه درسهائی میتونیم بگیریم؟. موضوع بحث: خدمت به مردم، حالا موسی و خضر مجّانی دیوار خرابهای را می سازند، قصهاش را برایتان گفتم از این چه استفاده می شود؛ 1.خدمت حتی بدون دعوت کسی از اینها دعوت نکرد که بیائید بنّایی کنید یعنی گاهی وقتها می گوئیم این کار را بکن می گوید کسی که به ما نگفته. بابا نگفته باشد، بخشنامه و دعوت هم نمی خواهد. خدمت بدون دعوت. 2.خدمت بدون مزد خدمت کنیم گرچه کسی نفهمد 3.خدمت حتی در غیاب: کسی آنجا نبود آخر ما اگر ببینیم کسی نگاه به ما می کند یک کاری می کنیم اگر بفهمیم اگر کاری بکنیم کسی نمی فهمد. مثلاً اگر بفهمیم برویم عیادت مریض، مریض می بیند و می فهمد. مثلاً یک گلی، کمپوتی و جعبه گزی می بریم. ولی اگر بدانیم که مریض بی هوش و در حالت کُماست و اصلاً ما گل ببریم و نبریم کسی نمی فهمد. ای بابا پولمان حرام می شود، نمی فهمد که. خدمت حتی در غیاب، کمالات در قرآن به فهمیدن مردم نیست. کمال، کمال است گرچه کسی نفهمد، و عیب، عیب است گرچه کس نفهمد. سورهای در قرآن است به نام «عَبَس»، بسم الله الرحمن الرحیم: عَبَس و تولی، قصهای دارد و آن اینکه در مجلسی جمعی نشسته بودند یک نابینایی وارد شد، نابینا خوب کسی را نمی بیند، وارد شد یکی از اعضاء جلسه به این نابینا عبوس کرد. «عبس» عبوس کرد این دیگر کیست که آمده خوب سئوال من این است که برای نابینا بخندی یا عبوس کنی او که چشم ندارد. نه عبوس را می فهمد و نه خندهه را اما خداوند یک سوره فرستاد 10 آیه به رگبار بست آن آقایی که عبوس کرده که تو حق عبوسی نداشتی ولو اینکه او نفهمد. گاهی وقت می گوئیم فهمید بد شد، نفهمید خوب شد، ما عیب را به فهم مردم بند می کنیم، قرآن می فرماید: عیب، عیب است گرچه مردم نفهمند. «عبس» عبوس کرد «و تولّی» اعراض کرد «ان جائه الاعمی» اعمی چون نابینا بود آمد، عبوس کردی، روتُرش کرد. «و ما یدریک» تو چه حقی داشتی «لعله یزکی» شاید این نابینا اهل تزکیه باشد و اون چشم دارها سنگدل باشند و حرف تو در آنها اثر نکند. «اما من التغن» آن کسی که غنی است و پول دارد «فانت له تصدی» تو متصدی پولدارها شوی، فقیر نابینا را تحقیر کردی؟ «ما علیک الاّ یزّکی» «و اما من جاءک یسعی» آن کسی که عصا زنان خودش را به مجلس شما رسانیده «و هو یخشی» و آن کسی که خوف و تقوای الهی دارد «فانت عنه تلّهی» «کلاّ انهاتذکره» در سوره «عبس» ده تا آیه به رگبار می بندد برای کسی که حق کسی که نابیناست و عیب را نمی فهمد. و این نکته مهمی است آخر ما در دنیای اخلاق نه ما مسلمانها دیگران می گویند اگر کارگر راضی باشد بهرهوری، تولید، سود دهی کم نمی شود و کیفیت بالا می رود اسلام می گوید ارزش، ارزش است چه طرف بفهمد و چه نفهمد خیلی خوب خدمت بدون دعوت، خدمت بدون مزد، خدمت در غیاب، خدمت حتی برای انبیاء؛ 4.خدمت در برابر انتقاد: اینجا که حضرت خضر دیوار را ساخت مورد انتقاد موسی قرار گرفت گاهی وقتها یک دختری می رود یک کاری بکند مگر حمّالی به تو چه، بچههایش بزرگند بروند نان بگیرند، یک دانه هم برای پیرمرد بگیری خودش پسر دارد، پول دارد، یک بچههاش آمریکا،یکی کجا و یکی کجا، یعنی همین که دو تا بچه پولدار دارد اصلاً حسادت است بله بچه دارد، پول هم دارد ولی آلان پیرمرد و پیرزن توی خانه نشسته من هم موتورسوار و دوچرخه سوار می روم دکان نانوایی، می خواستم سه تا نان بگیرم چهار تا می گیرم. در خانهشان می دهم، گاهی وقتها انتقاد می کنند که این پولدار است چشمش کور شود باید این نکات خدمت باید اینطور باشد. 5.خدمت بدون انتظار نام وعنوان افرادی را داریم که بدهکارند. یک بنده خدا می رفت به طلبکار آنها می گفت بیا این پول را بگیر بگو یکی آمد پول شما را داد و نمی گذاشت بفهمد که کی بوده آمده داده، این خدمات ارزش دارد. ما اگر خدمت می کنیم سعی کنیم اسممان نباشد. بله مانعی ندارد که اسم باشد که مردم دعایش کنند برای دعا باشد طوری نیست.اگر کسی کناری بخاری گرم شد و زیر کولر و پنکه خنک شد. چه دعا بکند یا نکند این اجرش را می برد اینطور نیست که اگر من دعا کنم اجر ببرد ولی اگر دعا نکنم اجر نبرد سعی کنیم اسممان را ننویسیم آدمهایی هستند تا اسمشان نباشد اصلاً کار نمی کنند، افرادی هستند سر اسم دعوا می کنند. آدمهایی هستند که اگر یک سطل زباله به شهرداری بدهند می نویسند. بعد هم توقع دارد که بر پدر و مادر کسی که ته سیگار بیاندازد لعنت، دو تا فحش می دهد، افرادی هستند خیلی تنگ نظر حاضر نیستند پایشان را از روی مار بردارند که اگر اسم خودشان نباشد، خوشا به حال کسی که دنبال رسم نباشد. بهلول آمد برود دید یک جایی دارند مسجد می سازند. گفتند هارون الرشید مسجد می سازد رفت پهلوی هارون گفت این مسجد را برای چه کسی می سازی: برای خدا، بعد یک پولی داد به سنگ تراش گفت سر کلمه بنویس، بانی مسجد، بهلول، بانی مسجد بهلول، این سر کلمه را حکاکی کن یک پولی داد و سنگ تراش هم شروع کرد تَق، تَق تق و تق و تق، تق، شبانه آمد سنگ را برداشت با نردبان بر سر در مسجد نصب کرد به هارون الرشید اطلاع دادند، هارون بهلول را احضار کرد و گفت: تو چه حقّی داشتی، مسجد خانه خدا و خدا می داند که بانی کیست. یعنی با این طنز حالی کرد که کار تو برای خدا نیست. یک بار دیگر یک بنده خدایی وارد شد توی جلسه خلیفه رفت سَرِ جای خلیفه نشست مأمورین او را بلند کرده و به گوشش زدند جای خلیفه نشستهای حیا کن، سلسله مراتب دارد اینجا ایشان هم کناری نشست و زار، زار بلند، بلند گریه و همه جلسه را متوجّه خودش کرد، گفتند من یک دقیقه جای خلیفه نشستهام کتک خوردهام و خلیفه یک عمری است جای پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم) نشسته، من نمی دانم روز قیامت خدا با این چه خواهد کرد؟ یعنی گفت اصلاً خلافتت، خلافت غصبی است، گاهی وقت یک چیزهایی با طنز خیلی مؤثر است. البته طنز هم اخلاق دارد. خط قرمز دارد، فرمول دارد هر چیزی اخلاق دارد. با دشمن می خواهی او را بکشی اخلاق دارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی سربازش را می خواهد بفرستد جبهه می گوید. ما الان طرفمان با شمشیر آمده رو به ما، ما می خواهیم از خود دفاع کنیم اما شمشیر زدن هم اخلاق دارد، اگر دیدی کسی فرار می کند به کمرش نزن،دارد فرار می کند او را رها کنید، اسیر اگر گرفتهای او را نکش، آب آشامیدنی را مسموم نکنید، به پیرمرد و پیرزن و بچهها کار نداشته باشید و بیمارها، درختان را قطع نکنیم. شمشیر با شمشیر اما چه کار به بچه و پیرمرد و آب و اسیر و نخلستان داری. هر چیزی اخلاق می خواهد، پزشکی، آخوندی، معلمی، مهندسی، کارگری اخلاق دارد. گاهی غوغا می کند. خوب.میماند انواع فضیلت خدمت به خلق که باید منتضر باشید |