امام خمینى (ره) بارها مسئولین نظام را در راه خدمت و نیکى به مردم تشویق کردند واز این که خود خدمت گزار ملت باشد اظهار رضایت مىنمود. ایشان در دستورالعملى چنین به فرزند خویش نگاشتهاند: آنچه گفتم بدان معنا نیست که خود را از خدمت به جامعه کنارکشى و گوشهگیر و کلّ بر خلق اللّه باشى که این از صفات جاهلان متنسّک است یا درویشان دکان دار... از زیر بار مسئولیت انسانى، که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالى مکن. [1]
زندگیشان و حذف تحمیل هانیست. پس در این زمینه طورى رفتار کن که با تکیه برآن خوش بینى و اعتماد زیر دستانت فراهم شود. [2]
این عمل چندان با اهمیت است که پیامبر اکرم (ص) میزان محبوبیت نزد خدا را وابسته به آن دانسته و مىفرماید: بهترین مردم کسى است که براى دیگران سودمندتر باشد. [3]
در آموزههاى دینى خدمت به مردم وظیفه هر فرد مسلمان و جزء برنامههاى اصلى پیامبران و اساس اخلاق اسلامى است. اهمیت این مطلب به حدى است که پیامبر اکرم (ص) کسانى را که با بى توجهى و غفلت از پذیرش این مسئولیت شانه خالى مىکنند، مسلمان نمىداند:«من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛ [4] کسى که در هر صبحگاه به امور مسلمین همت نگمارد و در اندیشه کارهاى آنان نباشد از آنها نیست و کسى که بشنود مردى فریاد مىزند و کمک مىطلبد و به او کمک نکند مسلمان نیست».
احسان به مردم ویژگىاى است پسندیده که بارها قرآن کریم انسانها را به انجامش ترغیب نموده است. خداوند متعال نیکوکاران را دوست دارد و آنها را به پاداشى عظیم مژده داده است. دستگیرى از مردم و کمک در حل مشکلات مادى ومعنوى آنها و شادکردن قلوب مؤمنین جلوههایى از احسان است. نیکى به مردم خصلتى است ارزشمند که با ایمان به خدا موقعیتى را به وجود مىآورد که انسان با تکیه بر فضل پروردگار، با شور و علاقه، خوبى راترویج کند وباعشق و ایثار در برداشتن موانع از سر راه دیگران لذت آسوده زیستن را به کامشان گوارا کند. در پرتو احسان، عدالت اجتماعى و انصاف پدیدار مىگردد و فرمان قرآن کریم تحقق مىیابد: «انّ الله یامر بالعدل و الاحسان؛ [5] خدا فرمان مىدهد به عدل و احسان.
بنى آدم اعضاى یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
کسانى که استطاعت دارند ولى در دستگیرى از مستمندى قدمى بر نداشته و کوچکترین زحمتى را تقبل نمىکنند و حتى از اقداماتى که در این زمینه صورت مىگیرد ممانعت به عمل مىآورندافرادى فرومایه و بى احساسند که خداوند آنها را به عقوبت سخت مبتلا مىگرداند، زیرا خداوند همان گونه که خود با فضل و رحمت با مردم رفتار کرده از انسانها نیز خواسته تا با هم به نیکى برخورد کنند و فضل و بخشش را فراموش نکنند: «ولا تنسوا الفضل بینکم». [6]
«ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها». [7] اگر نیکى کنید به خود کردهاید و اگر بدى کنید به خود کردهاید.
در شرع مقدس از عمل نیک به معروف تعبیر شده و نیکوکاران اهل معروفاند، یعنى خوبى کرده و به خوبى فرمان مىدهند و این از بالاترین فضایل و کمالات انسانى است. امام باقر (ع) فرمود: «محبوبترین مردم پیش خدا کسى است که معروف را دوست بدارد و خودش هم به مردم نیکى کند». [8]
در روایات آمده است که در بهشت درى است که فقط نیکوکاران از آن وارد مىشوند، افرادى که در دنیا مازاد ثروت خویش را در جهت رفع مشکلات قشر آبرومند جامعه صرف مىکنند و با باران خیر و نیکى کویر عطشناک جانهاى نیازمند را سیراب مىسازند و با این عمل، خدا و پیامبرش را خرسند مىگردانند. نیکوکاران در دنیا عزیز و سربلندند و در آخرت نیز از خوبان هستند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «نیکوکاران در دنیا در آخرت نیز نیکوکار شناخته مىشوند، زیرا در عرصه محشر که کفّه حسنات و اعمال خیر آنها در میزان [9] سنجش سنگینى مىکند از ثوابها و حسنات خود مقدارى را به گناه کاران مىبخشند و باعث رهایى آنها مىشوند».
در احادیث و متون دینى به ارزش ذاتى احسان و خدمت به مردم اشاره شده و آن را به زمان و کان و یا اشخاص خاصى محدود نکردهاند. هرچه دامنه این عمل پسندیده گسترش یافته و در شعاع تابش آن انسانهاى بیشترى قرار گیرند، خداوند بر نزول برکت و رحمت خویش مىافزاید. پیامبر اکرم (ص) در این باره فرمود: «پس از ایمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه، مهربانى و نیکى با مردم است؛ چه خوب باشند چه بد». [10]
امام سجّاد (ع) در این باره به فرزندش فرمود: هرکس تقاضاى خیر و نیکى از تو نماید، از احسان به او دریغ مکن، زیرا اگر تقاضا کننده لایق آن نیکى باشد تو به حقیقت دست یافتهاى و اگر شایستگى آن را نداشته باشد تو در پاسخ به خواستهاش مراتب بزرگوارى خود را ابراز داشتهاى. [11]
نیکى بر حسب حالات احسان کننده واحسان شونده گوناگون است ؛ مثلاً انسانى که به حکم فطرت در مقابل احسانى که به او شده احسان مىکند طبیعىترین عکس العمل را نشان داده، زیرا ناسپاسى در پاسخ عمل نیک بسیار زشت و نکوهیده است. قرآن کریم در این باره مىفرماید: «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان». [12] آیا پاداش نیکى جز نیکى است؟»
بالاترین مرتبه احسان در بین مردم این است که نسبت به شخصى که بدى کرده نیکى شود.خداوند این برخورد کریمانه را به پیروان مکتب اسلام توصیه کرده و فرموده: همیشه بدى را به بهترین شیوه - خیر و نیکى - پاداش ده. [13]
بدىها را با خوبى پاسخ دادن سبب مىشود که دشمنى و کدورت از بین برود و دوستى و مهربانى در روابط انسانها حاکم گردد. امام صادق (ع) نیز در کسب این اخلاق شایسته فرموده است: مىخواهید شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایى کنم؟ یکى این که اگر کسى به تو ظلمى کرده او را ببخشى و اگر کسى با تو قطع رابطه کرد با او رفت و آمد کنى و با کسى که به تو بدى کرده احسان ورزى. [14]
شتاب در احسان همانند میوهاى بر درخت است، همان طورى که درخت پس از میوه دادن گوارایى و سودش بر همگان آشکار مىگردد، احسان در وقت نیازمندى هم لذت بخش و گواراست. امام على (ع) مىفرماید: «برطرف کردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز: 1- کوچک شمردن خدمت، تا خدا آن را بزرگ نماید،2- پنهان داشتن آن، تا خدا آن را آشکار سازد، 3- شتاب در برآوردن نیاز، تا براى محتاج گوارا و مسرت بخش باشد». [15]
امام باقر (ع) فرمود: «یک لبخند بر روى چهره برادر ایمانى حسنهاى است در نامه عمل تو و رفع گرفتارى از او حسنهاى دیگر است و خداوند با هیچ عمل و عبادتى همچو شادکردن یک مؤمن پرستش نشده است». [16]
از رسول اکرم (ص) پرسیدند: کدام کارها نزد خدا محبوبتراست؟ فرمود: دنبال سرور و شادى یک مسلمان بودن. سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با سیر کردن شکم او، رفع غم و اندوه و پرداخت بدهىهایش. [17]
خداوند متعال بندگانى را که در روى زمین در برآوردن نیازمندىهاى مردم تلاش مىکنند به اجر و پاداش فراوانى وعده داده است و به تعداد گام هایى که در این راه بر مىدارند نیز حسنه مىدهد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس در انجام حاجات برادر دینىاش بکوشد مثل آن است که هزار سال، خداوند را عبادت کرده به این ترتیب که روزها را روزه و شبها را به نماز ایستاده باشد. [18]
اشخاصى که با بىتوجهى در مقابل گرفتارى و مصائب دیگران روزگار مىگذرانند، در حالى که مىتوانند پناهگاه حاجت مندان باشند در این زمینه کوتاهى کرده و به ذلت و خوارى و عذاب الهى مبتلا مىشوند. امام صادق (ع) فرمود: هر مؤمنى که دست رد بر سینه برادر نیازمندش بزند با این که مىتواند از پیش خود یا دیگران نیاز او را برآورد، خداوند روز قیامت او را با روى سیاه و چشم کبود و دستهاى به گردن بسته محشور مىکند و سپس گفته مىشود: این است خیانت کارى که به خدا و پیامبرش خیانت کرده، آنگاه او را به دوزخ مىبرند. [19]
مردى از انصار به محضر امام حسین (ع) شرفیاب شد تا حاجتش را با امام مطرح کند آن حضرت فرمود: برادر آبروى خود را حفظ کن و درخواست خویش را شفاهى و رو در رو بیان نکن، حاجت را در نامهاى بنویس تا به خواست خدا برآورده سازم. [20]
تو نیکى مىکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
روزى امام على (ع) به کمیل فرمود: به خانوادهات دستور بده تا در تحصیل مکارم اخلاق بکوشند و در تاریکىهاى شب به انجام حاجات مردم و رفع نیازمندىهاى آنها بپردازند. سوگند به خدایى که جان من در دست اوست! هیچ کس بر دل انسان مؤمنى سرور و شادمانى وارد نمىکند مگر آنکه خداوند از این عمل خیر مایه لطفى مىآفریند که در موقع نزول بلا و به هنگام گرفتارى سریعتر از سرعت سیلاب در سراشیبى به امداد او مىرسد و او را از گرفتارى نجات مىدهد. [21]
تقدّم رفع حاجت مردم بر هر کارى
یکى از شیعیان مىگوید: در مسجد الحرام مشغول طواف بودم، یکى از دوستانم از من درخواست دو دینار وام کرد، به او وعده دادم که پس از طواف حاجتش را برآورده سازم، هنوز طوافم به پایان نرسیده بود که امام صادق (ع) وارد شد و دست بر شانهام نهاد و بر من تکیه کرد و هر دو مشغول طواف شدیم. طواف من تمام شد ولى به احترام امام صادق او را همراهى کردم و طواف را ادامه دادم، آن مرد حاجتمند که در کنارى نشسته بود و امام صادق را نمىشناخت به خیال آن که من حاجتش را فراموش کردهام هربار که از مقابلش مىگذشتم با دست اشاره مىکرد و مطلبش را یادآورى مىنمود. امام صادق (ع) از من پرسید: چرا این مرد به تو اشاره مىکند؟ گفتم فدایت شوم او منتظر من است که پس از طواف نزد او روم و وامى به او بدهم و چون دست مبارک شما بر شانه من است خوش ندارم شما را ترک گویم. امام صادق (ع) بدون لحظهاى تأمل، دست از روى شانه من برداشت و فرمود: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. من رفتم و کار او رااصلاح نمودم. روز بعد امام صادق را دیدم که بااصحابش سخن مىگفت: تا مرا دید سخن خود را قطع کرد و فرمود: اگر براى بر آوردن حاجت یکى از برادران مؤمن خود تلاش و سعى کنم نزد من بهتر و محبوبتر است از آزاد کردن هزار بنده و بسیج نمودن هزار نفر در راه خدااست. [22]
پی نوشته ها
[1]. صحیفه نور، ج 20، ص 130. [2]. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1000. [3]. نهج الفصاحه،ص 315. [4]. اصول کافى، ج 2، ص 164. [5]. سوره نحل، آیه 90. [6]. سوره بقره، آیه 237. [7]. سوره اسراء، آیه 7. [8]. فروع کافى، ج 4، ص 65. [9]. ثواب الاعمال،ص 127. [10]. مستدرک، ج 2، ص 67. [11]. الروضةالکافى، ص 153. [12]. سوره الرحمن، آیه 60. [13]. اصول کافى باب عفو. [14]. سوره فصلت، آیه 34. [15]. نهج البلاغه(فیض)، ص 1131. [16]. اصول کافى، ج 2، ص 189. [17]. قرب الاسناد، ص 68. [18]. بحار،ج 74، ص 315. [19]. اصول کافى، ج 2، ص 367. [20]. بحارالانوار، ج 78، ص 118. [21]. همان، ج 74، ص 314. [22]. سفینة البحار، ج 1، ص 353.